ازهم جدا نمیشویم اما طلاق میگیریم!
"طلاق عاطفی" یکی از انواع طلاق در ایران است که متاسفانه آمار آن رو به افزایش گذاشته است.
براساس اطلاعات به دستآمده و مقایسه آمارهای طلاق در سالهایگذشته مشخص شده که آمار طلاق در بین زوجین رو به افزایش است. البته موضوع طلاق امر جدیدی نبوده و از گذشته تاکنون نه تنها در ایران که در تمامی کشورها یکی از معضلات اجتماعی محسوب می شده است. اما آنچه که حائز اهمیت است نوع طلاق و جدایی زوجین میباشد. برخلاف آنچه که تا چند سال پیش از طلاق تعریف می شد، اینک شاهد تعریف چندساله ای از این معضل هستیم، تعریفی تحت عنوان "طلاق عاطفی".
طلاق عاطفی!
گاهی برخی زوجین بنا به دلایل مختلفی دچار پاره ای مشکلات می شوند، مشکلاتی که با گذشت زمان حاد شده و تاثیرات منفی فراوانی بر روابط آنها می گذارد. این تاثیرات گاه آنقدر بدون حل می مانند که تبدیل به یک بحران در زندگی زناشویی شده و طرفین را نسبت به یکدیگر سرد می کند.
عدم علاقمندی زوجین به یکدیگر به هر دلیلی، ورود شخص سومی به صحنه زندگی زوجین، گسترش روابط در فضاهای مجازی و شبکه های اجتماعی از عوامل دلزدگی زوجین از هم می باشد.
به بیان دیگر "طلاق عاطفی" به سردی روابط میان زن و مرد و در نتیجه کاهش میل عاطفی به یکدیگر گفته می شود و آنها بنابه دلایل مختلفی از جمله عادت و مصلحت اندیشی خانواده ها با هم در زیر یک سقف زندگی می کنند اما از هم طلاق نمی گیرند.
بهتر است بدانیم جدایی عاطفی میان زن و شوهر به شکل زندگی در یک خانه بدون هیچ ارتباطی به غیر از مکالمات ضروری طلاق عاطفی به حساب می آید و در این نوع از جدایی فقط مسایل فرهنگی یا خانوادگی، وجود فرزندان و شرایط اجتماعی مانع طلاق میشود و زوجین به اجبار در کنار هم زندگی میکنند، از این رو یکی از عوارض این نوع زندگی شکلگیری روابط فراخانوادگی و فرازناشویی و آسیبدیدگی صداقت اجتماعی از سوی زوجین است.
یکی از مسائل مهمی که در طلاق عاطفی رخ می دهد این است که چون نیاز های زوجین توسط یکدیگر برآورده نمی شود، رفته رفته به جای وجوه مشترک، هر یک به اختلافات و نقاط ضعف دیگری می اندیشد. پیامد این تمرکز منفی، برجسته کردن اختلافات و نادیده گرفتن اشتراکات است که به فضای فردی وسعت می بخشد و فضای دو نفره را محدود تر می سازد. اشتیاق کم می شود، صمیمیت از بین می رود و جملاتی که میان آنها رد و بدل می شود همگی بوی بی تفاوتی می دهد.
علل عمده طلاق در میان زوجین
از جمله دلایل بروز طلاق های عاطفی می توان به این موارد اشاره کرد که البته در میان دیگر دلایل طلاق، شایع ترین ها هستند؛ وجود ویژگی های اخلاقی نامطلوب در زوجین، ازدواج دیر هنگام، خشونت یکی از زوجین، دخالت های بی مورد دیگران در زندگی مشترک، بیکاری یا از دست دادن موقعیت شغلی، به خطر افتادن وضعیت اقتصادی خانواده و در نهایت ضعف مهارت های ارتباطی کلامی و غیر کلامی در همسران.
افزایش طلاق در بین ایرانیان
سالانه 170 هزار طلاق در کشور ثبت میشود و دو تا سه برابر آن طلاق عاطفی رخ می دهد. در این میان باید توجه داشت که جامعه ایرانی در یک مرحله گذار قرار دارد که نه کاملا سنتی و نه کاملا مدرن است. در چنین فضایی نه آموزشهای درون خانواده گسترده وجود دارد و نه آموزشهای یک جامعه مدرن و از این روست که ما دچار بحرانیم و فاجعهای برای خانوادههای ایرانی در پیش است.
در واقع وقتی زن و شوهر، از "ما" به "من" تبدیل میشوند، طلاق عاطفی رخ میدهد. در ازدواج نباید یکی در دیگری هضم یا حذف شود و قطعا استقلال « من ِ افراد» باید حفظ شود اما دو طرف میتوانند با حفظ استقلال و «منِ» خود، «ما» شوند. ازدواج موفق «قرار گرفتن دو من در کنار یکدیگر» است.
بررسی عوامل افزایش طلاق در میان زوجین ایرانی حاکی از دخالت موارد گوناگونی دارد. شاید عدم اعتماد طرفین به یکدیگر و مسئله خیانت یکی از این موارد است که سهم پررنگی در جدایی و طلاق به ویژه در سال های اخیر داشته است. این مسئله در حالی است که شاید خیانت در واقعیت زندگی زناشویی نباشد ولی به دلیل سلب اعتماد طرفین و تصور خیانت همسر، عمر زندگی مشترک کوتاه شده و به طلاق می انجامد.
مسئله خیانت و عدم اعتماد با گسترش ارتباطات کاری و دوستانه به ویژه ارتباطاتی که در فضای مجازی شکل می گیرد پررنگ تر می شود. مسئله خیانت، ریشه در عدم ارضای روانی و جنسی همسران از یکدیگر دارد؛ هنجارشکنی هایی که به شکل جوک های جنسی در فضاهای مجازی و شبکه های اجتماعی باب شده به دنبال عدم شناخت همسران از یکدیگر و به منظور ارضای مسائل جنسی زن و مرد است. عدم تفاهم، نبود درک متقابل و خلأ فهم تفاهم جنسی میان زن و مرد از عوامل بی اعتمادی بین زوجین به شمار می رود. عدم فهم متقابل باعث ایجاد سوءتفاهم شده و به مرور تبدیل به عدم اعتماد می شود.
مشکل کجاست؟
امروزه و باتوجه به آنچه که در دادگاه های خانواده در حال رُخ دادن است درمییابیم که بازسازی خانواده یک بحث جدی است که نیاز به ریشهیابی دارد چرا که خانواده دارد دچار بحران می شود و همین مسئله آمار طلاق را بالا برده و درصد ازدواج را پایین آورده است.
باید توجه داشت که مشکل عمیقتر از این حرف هاست چرا که امروز مشکلات جنسی و روابط آزاد و حتی خیانت، قبح خود را از دست داده و همه اینها از ژست روشنفکری در جامعه نشأت می گیرد. ما اگر بخواهیم از انحطاط اخلاقی که در غرب رخ داد در جامعه خودمان جلوگیری کنیم باید دانش جنسی در بُعد علوم انسانی مانند بُعد اخلاقی، فلسفه وجودی و جنسی زن و مرد، بُعد دینی و روانشناختی آن را تدوین کنیم وگرنه این روابط همین طور ادامه یافته و گسترش می یابد.
باید کتاب و رسانههای جمعی و ملی ما در زمینه بُعد اغنایی روابط و اخلاق جنسی تقویت و آن را مطرح کنند چرا که جهالت افراد در روابط و اخلاق جنسی و نبود مرجع مناسب برای پاسخگویی به سوالات جنسی عاملی برای گسترش عدم ارضای جنسی در جامعه و در نتیجه عدم اعتماد و شکل گیری روابط خارج از خانواده می شود. در جامعه کنونی این آموزش ها نه تنها وجود ندارد بلکه سرکوب هم می شود که موجب سوءتفاهم و جهالت بیشتر می شود.
گاهی برخی زوجین بنا به دلایل مختلفی دچار پاره ای مشکلات می شوند، مشکلاتی که با گذشت زمان حاد شده و تاثیرات فراوانی بر روابط آنها می گذارد.
عمدتا طلاق عاطفی به مردها برمی گردد چرا که با افزایش توان مالی و بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی دچار تغییر نگرش و مقایسه نسبت به شرایط زندگی و حتی همسر خود با دیگران شده، به سمت روابط دیگری چون ازدواج مجدد، صیغه یا روابط خارج از چارچوب می روند و این سبب جدایی عاطفی میان زن و شوهر می شود.
زوجین در طلاق عاطفی به دلایل عدم لطمه به فرزندان، حفظ آبرو، عدم آسیب به موقعیت اجتماعی و نداشتن پشتوانه اقتصادی مجبور به ادامه زندگی با هم زیر یک سقف می شوند در حالی که رابطه ای بین آنها نیست. در جامعه امروزی که افراد فهم و درک شان از بسیاری مسائل بالا رفته است، در جاهایی فکر می کنند که ازدواج شان از اصل غلط بوده و نمی توانند با هم کنار بیایند و بنا به دلایلی که عنوان شد تنها به فکر یک هم زیستی مسالمت آمیز می افتند.
عدم علاقمندی زوجین به یکدیگر به هر دلیلی، ورود شخص سومی به صحنه زندگی زوجین، گسترش روابط در فضاهای مجازی و شبکه های اجتماعی از عوامل دلزدگی زوجین از هم می باشد. این عوامل سبب افزایش مقایسه می شود که بزرگترین ضربه را به روابط زن و شوهر وارد کرده و آنها را به سمت طلاق عاطفی می برد.
کلام آخر
باتوجه به رشد روزافزون انواع طلاق ها به ویژه "طلاق عاطفی"، باید در روند آموزش های قبل از ازدواج تغییرات اساسی اعمال شود تا با افزایش سطح آگاهی زوجین از بروز اختلافات احتمالی در زندگی و حصول طلاق عاطفی جلوگیری شود. در کنار آموزش می توان از مشاوره های اجتماعی و خانوادگی نیز بهره برد تا افراد در انتخاب همسر از خطای کمتری برخوردار شوند.منابع: خبرگزاری مهر/ باشگاه خبرنگاران جوان /خبرگزاری صدا و سیما